An Artist

یک ژورنال ساده

An Artist

یک ژورنال ساده

زندگی، شاید نبردی باشد برای سرسخت شدن؛ یا برای سرسخت تر شدن. کِی بود و شنیدم و یا کجا خواندم یاد ندارم اما میگفت بتهوون، ناشنوا شدنش اون رو هل داد به سمت اینکه دست به ابتکار و نوآوری بزنه. بی هیچ ترسی چهار چوب هارو بشکنه و باز هم بنویسه و بنویسه تا به کمال حرکت کنه. مدت ها بود اینطور با دچار بودن به موسیقی و ساز، از خستگی ها لذت نبرده بودم. اون ذوقی که معلم نما هایی در بچه ها کور میکنن و اون ساختمان عشقی که فروپاشیده میشه، سالها طول میکشه تا دوباره بازسازی بشه. و معلم هایی که اون رو دوباره احیا میکنند. تمرین پیشِ روی شما با کم کاستی، موومان اول سوناتی از بتهوون هست که دو سال پیش (شاید) اون رو زخمی کرده بودم. موومان سوم این سونات ( که به فرم روندو نوشته شده) برای امتحان خانه موسیقی آماده کرده بودم و بعد از این دو سال با هر سرسختی و هر تلاشی بود برای بازیابی و ترمیم اشتباهات سال های دور، پیشرفتی به چشم خودم حاصل و منتهی شد به اینکه از هفته پیش تصمیم به تمرین و حفظ کلِ سونات «پاتتیک» گرفتم و فعلا از این قطعه ای که به بیست دقیقه به طول می انجامه، بخش نخستِ اولین موومان هم به خوبی پیش میشه (علاوه بر  «روندو» که ایام نوروز موفق به دوباره یادگیری و حفظ اون شدم)

تمرین سی ام فروردین 1404

شاید این روز ها فقط به همین نیاز داشتم تا یک قطعه ای رو شروع کنم که عمیقا درون خودم باهاش احساس نزدیکی میکنم، بتهوونی که اونطور با چالش رو به رو شد و «پاتتیک» رو خلق کرد و به کمال حرکت کرد؛ و منی که با تکاپو های زندگی روزمره که هرچند ساده و پیش پا افتاده باشن اون رو تمرین میکنم و از تک تک نت های اون به وجد میام!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۴ ، ۰۶:۴۱
میم. الف Фамилий

برای اولین پست، یا بهتر بنویسم «اولین پستِ دوباره» برخلاف باقی نوشته های اول خودِ من در بلاگ، بد نباشه تا از خیر هزاران صحبتی که یک سرِ آن به زندگی و سر دیگر آن به خرده گیری و انتقاد منتهی میشود، گذر کرد. کنترل ثانیه ها و توقف زمان یا حتی تعویق آن کار ناممکنی هست و ذهن آدم هم گاهی نیاز دارد تا با مرور خاطرات، آسوده تر به مسیر زندگی ادامه دهد. گذر از کوچه پس کوچه های تاریخ گاهی به اندیشه می انجامد، گاهی به عبرت، گاهی به حس خوبی از پیشرفت. گاهی هم بد نیست یادم نرود که یک پاره خطی است حدفاصلِ بین دو پاره خط تولد و مرگ. اگر خوشی ها ابدی نیستند، عذاب و مصیبت ها هم پایداری ندارند.

تا همیشه ادامه داره که تمرین کنی، آماده شی، ضبط کنی، اجرا کنی و دوباره تمرین کنی .. این چرخه میتونه دامِ عادت باشه. یا فقط اینکه بهتر بشی و خبره. روز های سخت شاید روز هایی باشن که شک به دل آدم راه پیدا میکنه. هرچند هر روزی میتونه سختی های خودشو داشته و هر اتفاقی این روز هارو تلخ. ولی اینجا فقط کلمات ساده ای هستند برای اینکه یادم بمونه امروز 21 فروردین 1404 که دو روز پیش ضبط داشتیم و امروز فرصت کردم که سه تا لاین ضبط شده رو روی هم بذارم و یه نتیجه ابتدایی و خام از قطعه آقای جُرج هو (George Hue) داشته باشم. و هر روز چه استودیو چه خونه چه محل تمرین یه رکورد با موبایل یا به تجهیزات، منو مجاب میکنه تا از دیروز حتی یک کلمه، یه نت، یا یه درس جدید از هارمونی، بیشتر یاد گرفته باشم.

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۴ ، ۰۰:۱۷
میم. الف Фамилий