پست شماره 1
برای اولین پست، یا بهتر بنویسم «اولین پستِ دوباره» برخلاف باقی نوشته های اول خودِ من در بلاگ، بد نباشه تا از خیر هزاران صحبتی که یک سرِ آن به زندگی و سر دیگر آن به خرده گیری و انتقاد منتهی میشود، گذر کرد. کنترل ثانیه ها و توقف زمان یا حتی تعویق آن کار ناممکنی هست و ذهن آدم هم گاهی نیاز دارد تا با مرور خاطرات، آسوده تر به مسیر زندگی ادامه دهد. گذر از کوچه پس کوچه های تاریخ گاهی به اندیشه می انجامد، گاهی به عبرت، گاهی به حس خوبی از پیشرفت. گاهی هم بد نیست یادم نرود که یک پاره خطی است حدفاصلِ بین دو پاره خط تولد و مرگ. اگر خوشی ها ابدی نیستند، عذاب و مصیبت ها هم پایداری ندارند.
تا همیشه ادامه داره که تمرین کنی، آماده شی، ضبط کنی، اجرا کنی و دوباره تمرین کنی .. این چرخه میتونه دامِ عادت باشه. یا فقط اینکه بهتر بشی و خبره. روز های سخت شاید روز هایی باشن که شک به دل آدم راه پیدا میکنه. هرچند هر روزی میتونه سختی های خودشو داشته و هر اتفاقی این روز هارو تلخ. ولی اینجا فقط کلمات ساده ای هستند برای اینکه یادم بمونه امروز 21 فروردین 1404 که دو روز پیش ضبط داشتیم و امروز فرصت کردم که سه تا لاین ضبط شده رو روی هم بذارم و یه نتیجه ابتدایی و خام از قطعه آقای جُرج هو (George Hue) داشته باشم. و هر روز چه استودیو چه خونه چه محل تمرین یه رکورد با موبایل یا به تجهیزات، منو مجاب میکنه تا از دیروز حتی یک کلمه، یه نت، یا یه درس جدید از هارمونی، بیشتر یاد گرفته باشم.
بوی عید میاد
از دیوارای اینجا